درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مطالب زیبا ، خواندنی ، اس ام اس و مناظر زیبا و دلنشین و آدرس zahakmamad.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 7
بازدید کل : 40353
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


مطالب زیبا ، خواندنی ، اس ام اس و مناظر زیبا و دلنشین
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 11:36 ::  نويسنده : محمد میردادی       

شخصیت شناسی افراد از روی کفش

آیا می دانستید که می توانید تنها با توجه به کفش های افراد راجع به آنها قضاوت کنید؟

 

برای مشاهده به ادامه مطلب بروید



ادامه مطلب ...


نظرات (0)
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 10:5 ::  نويسنده : محمد میردادی       

عکس دیدنی و جالب رضا عطاران با کت و دامن!!

از صبح چهار شنبه اکران فیلم سینمایی «خوابم می آد» ساخته رضا عطاران در سینماهای سراسر کشور آغاز شد. این فیلم توانست در دو روز اول اکران 63 میلیون تومان فروش داشته باشد.
Persianv.com At site



نظرات (0)
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 9:44 ::  نويسنده : محمد میردادی       

فرضیه علمی در مورد بدن جن!!

سوالی که همیشه در مورد جنس بدن جن در ذهن بشری که به و جود اون به هر صورتی ایمان داره مطرح میشه این هست موجودی که دارای شعور بالغه و تکلیف هست دیده نمیشه و میتونه از درهای بسته عبور کنه و فکرهارو بخونه و روی ادراک و احساسات انسان تاثیر بگذاره در بدن انسان بیماری یا شفا ایجاد بکنه و حتی باعث مرگ انسان بشه چه چیزی میتونه باشه

دوستان عزیز همه این مطالب دارای توضیح علمیه قبل از هر چیز باید نظریه ملاصدرا رو در مورد جن توضیح بدم که اولین و منحصر به فرد ترین نظریه علمی در مورد جن هستش که توسط فکر بالغ و عقل درشت یک دانشمند ایرانی مطرح شده
اون معتقده که جن دارای جسمی شبیه بخار آبه که میتونه با غلیظ شدن دیده یشه و با رقیق شدن غیب بشه
از زمان ایشان نا اکنون شاید نمیشد این جسم رو تخیل کرد چرا که تا همین اواخر صورت دیگر ماده بنام پلاسما کشف شده . ببینید دوستان پلاسما صورت دیگر ماده هستش که در اون اتمهای جسم مورد نظر فاقد الکترون های گردان دور هسته هستند و یا تعداد اونها خیلی کم هستش برای همین هست که پلاسما در حالت طبیعی بسیار ناپایدار هست در بعضی مواقع حتی قادر به عبور از اجسام جامد و مایع و گاز هم هستش در مورد این ماده نظریات فروانی وجود داره ولی همه دانشمندان در مورد وجود اون متّفق القول هستند شواهدی وجود داره که نشون میده این ماده عجیب در زمان آزاد شدن انرژی فراوان به وجود میاد مثلا 10 سال پیش هنگام خالی شدن باطریهای عظیم اتمی در آمریکا از به وجود آمدن این ماده تصویر برداری شد .
در ایران در منطقه ای استان کردستان و ایلام که در منطقه ای بلند و مرتفع واقع شدند بارها و بارها (البته در تلوزیون ایران هم این نشون داده شد)در هنگام رعد و برق مردم محلی اشیا مدور و داغی رو دیدند که از آسمان به طرف زمین حرکت کرده و از شیشه ها عبور کرده و در سقف چوبی خانه ها ایجاد آتش سوزی نموده و جراحات ناشی از سوختگی در افراد ایجاد نموده که شواهد نشان دهنده ایجاد پلاسما هست که از تخلیه سریع انرژی الکتریکی و از بین رقتن الکترون های گازهای اطراف میدان الکتریسیته و تبدیل اون به پلاسما است
پس به این نتیجه میرسیم که تمامی پلاسماهایی که تا اکنون دیده شده اند داری این خصوصیات بودند

1- آنها مدور و معلق بودند
2- آنها داغ و درخشان بودند
3- حضورشان موقتی و بلا فاصله از بین میرفتند

البته منیر و داغ بودنشان به واسطه گرما گرفتن و گداخته شدن آنها از انرژی که اونها روبه وجود آورده بوده که همون طور که میدونید رعد و برق بسیار داغ و گرمای عظیمی دارد مدور و کروی بودنشون هم به علت چگالی اندک پلاسما و و گازی شکل بودن اونها است چرا که احتمالا ملکولها و اتمهای هوای اطراف جرقه الکتریکی طی شرایطی با از بین بردن الکترون ها(البته طبق نظریه ای که پلاسما رو اتمهای بدون نترون و پروتون میدونه این نیرو باعث از بین رفتن نترون اتم میشه )تبدیل به پلاسما شدند و گازی بودن اون اجسام به این خاطر هست و اونها رو کروی نشون میده
و در نهایت زود از بین رفتنشون هم به خاطر این هست که اونها بعد از مدتی نچندان طولانی الکترونهای خودشون رو از مواد مشابه خودشون در یافت و دوباره تبدیل به ماده اولیه تشکیل دهنده خودشون میشن مثلا اگر فرض بگیرید هیدروژن در معرض این جرقه قرار بگیره و الکترون های خودش رو از دست بده اون تبدیل به پلاسمای هیدروژن میشه و چون تمایل به گرفتن الکترون از دست داده داره از هیدروژن اطراف شروع به گرفتن الکترون میکنه و دوباره تبدیل به هیدروژن میشه پس ناپدید میشه این فرایند تبدیل این گاز به پلاسما لزوما یک واکنش هسته ای ناقص با انرژی کمه که در اون هیچ هسته ای شکافته نمیشه و هیچ هسته ای هم با هم مخلوط نمیشه پس ما نه واکنش فوزیون رو داریم نه فیسیون ماده ای که بعد از این واکنش به وجود میاد همون پلاسمای نادر و ناپایدار هستش
حالا منظورم از مطول کردن این مسئله بیان فرضیه علمی وجود پلاسما بود حالا با وجود این فرضیه ما اقدام به خلقت ذهنی بدن جسمانی جن میکنیم .

طبق اطلاعات ما جن از حرارت مسموم آتش آفریده شده همون طور که انسان از گل یعنی خاک آمیخته با آب که این در قرآن به این معنی هستش که فرایند به وجود آمدن مخلوقات رو به ما میگه که به اعتقاد من تمام این معانی با توجه به سرمنشع خداوندی این کلمات همه و همه دارای توجیه فیزیکی و علمی اگر توجیه نمیشن ناشی از ناقص و یا غلط بودن این علوم مثل فیزیک و شیمی و ... هستش ببینید خلقت انسان رو اگر ما ببینیم در قران به فرایندی اشاره میکنه که طی اون عنصر آب و خاک (که معلوم نیست منظور قرآن چه نوع آب و خاکی ایست ) با هم خلط و انسان آفریده میشه و همچنین خلقت جن که در اون از حرارت مسموم (غلیظ) آتش ((که صورتی از انرژیه)) خلق میشه پس این نشانه ها در مورد خلقت جن یعنی حرارت آتش مسموم بسیار شبیه ماده جدید الکشف پلاسما است یعنی هم حرارت داره هم ناپایدار و از انرژی زیاد به وجود اومده است البته من نمیگم لزوما جسم جن از پلاسما هستش چرا که پلاسمایی که ما دیدیم ماده ای بسیار ابتدائی و اولیه است یعنی شاید جسم جن همون پلاسما باشه ولی از نوع پیچیده و منحصر به فردش درست مثل دیگر مواد مثلا ما اشکال مختلف ماده رو در فیزیک و شیمی با هم مخلوط و تحت شرایطی به مواد دیگر تبدیل میکنیم مثلا ما شیر مایع رو تحت شرایطی در حظور عوامل میکرو ارگانیک باکتریایی تبدیل به ماست میکنیم که اصلا شرایط شیر رو نداره یا تبدیل به کره جامد و کشک کاملا جامد میکنیم پس اگر قدرت و توانایی داشته باشیم با پلاسما هم همین کار رو میکنیم و ماده پلاسمایی جدیدی به وجود میاریم
حالا طی این فزضیه جن میتونه ناپدید و از جهاتی هویدا بشه پس ما الان طی این فرضیه ماده ای داریم که مثل بیشتر مواد شکل خاصتی نداره جاذبه تاثیر چندانی روی اون نداره میتونه به هر شکلی در بیاد چون اون شبیه به گازه و از جهاتی شبیه به آب میتونه از خودش نور بده و گداخته بشه میتونه از منافذ بسیار ریز جامدات به راحتی عبور کنه مثلا دیده شده که از شیشه عبور میکنه که همه این کار ها رو جن هم میتونه انجام بده

حالا فرضیه تکوینی بدن جن :
همینطور که میدانیم روح انسان دارای قدرتی است که تا هنگامی که به بدن وابستگی یا علاقه داره بدن رو در حالت حیات قرار میده و اصطلاحا فرد زنده هستش در حقیقت زنده بودن ارگانیکی بدن وابسته به علاقه روح به بدن هستش و این روح است که باعث ادامه حیاط زمینی میشه به محض اینکه بدن در شریطی قرار بگیره که روح نتونه به اون بستگی داشته باشه روح از بدن قطع علاقه پیدا میکنه و فرد عملا میمیره و بدنش یک ارگانیسم مرده محسوب میشه و همینطور این موضوع در مورد جن هم تعمیم داره یعنی این روح جن هستش که باعث تداوم حیاط به جسم شبه پلاسمائیش میشه من طی تحقیقاتم به این نظریه برخورد کردم که جسم جنها پدیده ای پلاسمائی است ما بین ماده و انرژی ، یعنی جسم اون در حقیقت ماده ای است ناپایدار که بلافاصله تمایل به تبدیل شدن به انرژی داره برای همین هم هست که این موضوع که ((جنها نیازی به قبرستان ندارند چون بلافاصله بعد از مردن جسدشون میسوزه ))یعنی طبق تعریف فیزیک تبدیل به انرژی میشه درست مثل پلاسما که به شدت ناپایداره .
البته اینم بگم که دانشمندان معتقدند که میشه در شرایط آزمایشگاهی پلاسمائی رو ساخت که پایدار باشه و تبدیل به انرژی یا ماده اولیه خودش نشه .حالا برمیگردیم سر بحث خودمون تعلق خاطر یا علاقه روح جن به بدنش باعث میشه که جسم جن در حالت معلق بین ماده و انرژی بمونه بنابر تعریف اصل بقاء ماده و انرژی پدیده ها یا ماده هستند یا انرژی ولی جسم جنی ماده ایست مابین ماده و انرژی و این دست خود جن هستش که بیشتر به انرژی متمایل بشه یا به ماده ولی در هر دوصورت ظاهرا محدوده زمانی در اون وجود داره مثلا طبق روایات گفته میشه جنها به هر صورتی در میان (البته در صورتی که تجسد واقعی و قابل رویت برای همه پیدا کنن و نه صور تخیلی که ما ممکن ببینیم که بعدا مفصلا توضیح میدم) ولی این تجسد کاملا موقتی است مثلا میتونن بصورت پدر یا مادرتون در بیان و شما اونها رو ببینید ولی دوباره ناپدید میشن و دائما به این صورت نمیتونن بمونن که این اصل با فرضیه گفته شده قابل توجیه یعنی از اونجائیکه خلقت جن از آتشه((که صورتی از انرژیه)) جسم اونها بشدت متمایل به تبدیل به انرژی شدنه و نمیتونه خیلی به صورت ماده باقی بمونه و این محدودیت زمانی داره .



نظرات (0)
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 9:23 ::  نويسنده : محمد میردادی       
در گوانگژو، مرکز استان گوانگدونگ در جنوب چین مردی پس از بحث با همسرش به سمت پنجره رفت و دخترش را از پنجره آویزان کرد.
 
به گزارش روزگار نو، به نقل از دیلی میل، در حالی که دختر بچه به شدت جیغ می زد، همسایه ها آتش نشانی را در جریان گذاشتند.سپس پلیس وارد آپارتمان می شود و با مرد که گفته می شد مواد مخدر استفاده کرده است صحبت کردند.آنها موفق شدند دختر را از دست پدر نجات دهند و این پدر سنگدل را دستگیر کنند.
 
 
 


نظرات (0)
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 1:0 ::  نويسنده : محمد میردادی       

علل سیاهی دور چشم چیست؟

علل سیاهی دور چشم چیست؟

مهمترین علت سیاهی دور چشم ، وراثت است.

یک متخصص زیبایی مهمترین علت سیاهی دور چشم را جنبه ارثی بودن آن دانست و ادعا کرد: افرادیکه سیاهی دور چشم آنها جنبه ارثی دارد ، ممکن است با عواملی مانند خشکی پوست ، انواع اگزمای دور چشم ، بعضی انواع کم خونی ، خسنگی ، بی خوابی و استرس شدید شود.


به گزارش پرشین وی ، با توجه به ارثی بودن سیاهی دور چشم ، نقش تغذیه در آن تاثیر گذار نیست ولی اگر فرد کمبود تغذیه ای و کمبود مواد غذایی داشته باشد که منجر به کم خونی شود ، باعث تشدید سیاهی دور چشم می شود.

وی دادمه داد: محصولات و کرم های رفع سیاهی دور چشم تا حدی در بهبود سیاهی موثر هستند ولی با توجه به ارثی بودن آن به طور کامل درمان نمی شوند.

وی اضافه کرد: درمان های خانگی ، سیاهی دور چشم را به طور موقت برطرف می کنند.

 



یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 23:24 ::  نويسنده : محمد میردادی       
 

خاطره ای در دستشویی پارک

رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:

سلام حالت خوبه؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:

حالم خیلی خیلی توپه.

بعدش اون آقاهه پرسید:

خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟

با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛

اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم...

وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:

من می‌تونم بیام طرفای تو؟

آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:

نه، الآن یه کم سرم شلوغه!

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:

ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!




 
 



یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 23:2 ::  نويسنده : محمد میردادی       
 

اعترافات احمقانه 

چند سال پیش رفته بودم خونه بابابزرگم، از قضا تلفنشون زنگ خورد و من گوشی رو برداشتم. طرف خبر فوت دوست صمیمی بابابزرگم رو داد و من 10 باری پشت تلفن گفتم خدا بیامرزدش... بعد قطع کردم، بابابزرگم پرسید چی شده؟ پیش خودم گفتم اگر الان بگم فلانی مرد، این بدبخت هم فوت می کنه! گفتم: هیچی، حسین آقا پاش شکسته... بابابزرگم هم خیلی شیک پرسید: ختمش کجاست؟!

ژاله: اعتراف می کنم یکی ار بزرگترین دغدغه های بچگیم این بود که چرا وقتی نماز می خونیم جلوی خدا باید چادر سرمون کنیم در حالی که تو دستشویی همه جامونو می بینه؟!

زهرا: اعتراف می كنم یه بار سر كلاس خوابم برده بود استاد می خواست از كلاس بیرونم كنه 3 دفعه گفت برو بیرون! گفتم: چشم الان می رم (اما هر كاری می كردم نمی شد!) دفعه آخر كه داد زد گفت پس چرا نمیری؟ منم داد زدم گفتم بابا! پام خواب رفته!

شیدا: یه بار رفته بودیم بیرون یه پسره بهم گفت بخورمت! منم بهش گفتم گ... نخور!

محمد: بچه بودم یه روز داشتیم با دختر خالم تو حیاطمون بازی می کردیم. وسط های بازی یه دفعه به من گفت محمد یه کاری می گم بکن، جون شکوفه نه نگو، گفتم باشه. گفت دست من رو بشکن. گفتم: آخه چرا؟ گفت خیلی کلاس داره آدم دستش رو گچ بگیره... گفتم: نه من این کار رو نمی کنم. از اون اصرار و از من انکار... آخر سر دیگه خسته شدم گفتم باشه. کنار استخر بودیم، استخر هم خالی بود. بدون این که چیزی بگم هولش دادم تو استخر، علاوه بر دستش، سرش هم شکست، کتفش هم جا به جا شد! چند روز بعد توی بیمارستان گفت: بی شعور! من منظورم این بود که یه کم دستم رو بپیچون مو بر داره!

احمد: یکی از مشکلات من در درس علوم دبستان، این بود که فک می کردم حس چشایی مربوط به چشمه، حس بینایی مربوط به بینی.

اعتراف می کنم بچگی هام همیشه می رفتم سر کوچه، یه خرابه اونجا بود، کلی اون جا رو با دست و چوب می کندم شاید یه روزی پیداش کنم... تازه فیلم افسانه توشیشان رو دیده بودم، دنبال پول ها می گشتم!

اعتراف می کنم رفتم در مغازه قیمت بگیرم یه پسر خوش تیپ هم نشسته بود رفتم جلو گفتم: "ببخشید آقا این سبزی کونیا چنده؟" گفت چیا؟ گفتم: "ای وای من... همین خورد کونیا!"
با چه حالی من از آن کوچه گذشتم اووووووووووووووف!

اعتراف می کنم نزدیکای صبح بود که تلفن زنگ زد. من خواب بودم و داشتم خواب تعقیب و گریز و پرتگاه و... می دیدم. همسرم پا شد رفت تلفن رو جواب بده. من هم که از خواب پریده بودم و طبق معمول هنوز لود نشده بودم، فکر کردم همسرم داره می ره به سمت خطر (مثلا پرتگاه و اینا!). از جام پریدم و با سرعت تمام دویدم دنبالش. رسیدم بین در دو تا اتاق. با همون سرعت خواستم دور بزنم برم تو اون یکی اتاق که یه دفعه لیز خوردم و تَق! محکم خوردم زمین. فوری بلند شدم با همون سرعت دویدم سمت تخت و گرفتم خوابیدم. حالا همسرم گوشی تلفن دستش، نمی دونست بترسه، بخنده، چی کار کنه!

امروز صبح داشتم با گوشیم حرف می زدم و در همین حال دنبال گوشیم هم می گشتم و پیداش نمی کردم!

اعتراف می کنم وقتی که بچه بودم بدون اجازه مامان و بابا تلویزیون رو روشن کردم، چند دقیقه قبل از اومدنشون برای این که متوجه نشن با یک پارچ روی تلوزیون آب ریختم تا زودتر خنک بشه.

حامد/31/تهران: اعتراف می کنم بچه که بودم مجری برنامه کودک می گفت نقاشی هاتونو واسم بفرستید، من هم نقاشی می کشیدم و از پشت تلویزیون (از اون مدل مبلی قدیمی ها) می انداختمش تو. همش هم منتظر بودم نقاشی هامو نشون بده! بعد از چند وقت تلویزیون خراب شد و تعمیر کار اومد وقتی پشتشو باز کردن...

باران: اعتراف می کنم چند سال پیش یک روز دختر عمم اومده بود محل کارم تا با هم بریم بیرون، که یکی از همکارام گفت همشهریه؟ گفتم نه، دختر عممه، یک دفعه همه زدند زیر خنده. چون منظور ایشون روزنامه بود نه دختر عمم!

شهرزاد/30/تهران: اعتراف می کنم وقتی 7-8 ساله بودم دیدم از حلزون تو باغچه مون وقتی راه می ره یه آب لزج در میاد. فکر کردم سرما خورده، رفتم پنی سیلینی که دکتر بهم داده بود رو توی سرنگ خالی کردم به حلزونه تزریق کردم که مثلا سرماخوردگیش خوب شه، حلزونه ترکید!

اعتراف می کنم 5 سالم بود مامانم می خواست بره نونوایی منم گفتم من می خوام برم نونوایی. به هرحال سبد نون رو ازش گرفتم، بابام بهم گفت رفتی اون جا از نفر جلوییت بپرس صف 2 تایی ها کجاست؟ پشت سرش وایستا. من هم خوشحال راه افتادم 5 دقیقه نگذشته بود که گریون برگشتم! بابام پرسید بهت نون ندادن؟ گفتم نه. گفت صفت رو گرفتن؟ گفتم نه. گفت پولت رو ازت گرفتن؟ گفتم نه. گفت پس چرا گریه می کنی؟ گفتم: چون کسی نبود ازش بپرسم صف 2 تایی ها کجاست!

زهرا/27/تهران: اعتراف می کنم که وقتی کوچیک بودم این خانم مجری مهربون برنامه کودک که می گفت از تلویزیون فاصله بگیرید و فیلم نگاه کنید، وقتی می گفت برید عقب... عقب... منم هی پا می شدم می رفتم عقب، فکر می کردم داره من رو می بینه!






یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 20:46 ::  نويسنده : محمد میردادی       
اس ام اس های طنز پسرانه
توجه : مطالب این پست کاملا جنبه طنز دارد

و از مطالب بی ادبانه و توهین آمیز مبراست

( چه دختر و چه پسر کاملا محترم هستند)

----------------------------------------------------------------------------------

برای مشاهده sms ها به ادامه مطلب بروید


ادامه مطلب ...


یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 20:30 ::  نويسنده : محمد میردادی       
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 18:13 ::  نويسنده : محمد میردادی       

در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید

عکسهای زیبا از مناظر زیبا Nanjoon.Com

عکسهای زیبا از مناظر زیبا Nanjoon.Com

 

 

برای مشاهده عکس ها به ادامه مطلب بروید



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد